جدول جو
جدول جو

معنی دم لک - جستجوی لغت در جدول جو

دم لک
تکان دادن باسن به هنگام راه رفتن، قر دادن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُ تَ)
صفراغون. عصفورالشوک. عصفورالسیاح. طروغلودقس. طروغلودیس. طرغلودیس. (یادداشت مؤلف). مرغی است برابر گنجشک پیوسته در کنار آب نشیند و دم جنباند و آن را به یونانی طرغلودیس و به عربی عصفورالشوک خوانند. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). و رجوع به دم به آب زنک و دم جنبانک شود
لغت نامه دهخدا
(دُ کُ)
که دم کوتاه دارد. که دم بریده دارد. کوتاه دم. دم کوتاه یا دم نیمی بریده. (یادداشت مؤلف). بی دم. ابتر. بدون دنب
لغت نامه دهخدا
(دِ مِ لَ نَ)
از شاعران فارسی زبان هند است. در لکنهو میزیسته است و به زبان فارسی و اردو شعر میسروده. مؤلف صبح گلشن وفات او را به سال 1291 ثبت کرده است و آرد: ’در نظم فارسی وارد و دستگاهی داشت که دو دیوان اردو و یک دیوان فارسی نگاشت’. مؤلف تذکرۀ مزبور و نیز نصرآبادی این اشعار را از او نقل کرده اند:
شود ای کاش سوی دشت وحشت رهنمون پیدا
بفصل گل سر شوریدگان سازد جنون پیدا
شود نام تو روشن گر سر تسلیم خم سازی
که نقش راست بنماید نگین واژگون پیدا.
#
محو تصور تو دل دوربین ما
خاک ره تو سرمۀ چشم یقین ما
حاصل نشد ز صحبت هر همنفس فراغ
ز آندم که درد عشق تو شد همنشین ما
#
مضمون بسته درج غزلها نمی کنم
گلهای تازه میدمد از گلزمین ما
نادم به خوشدلی غزلی یاد می کنم
بر جان ماست رحمت جان آفرین ما.
#
به گلشن میرود آن شاخ گل میمیرم از غیرت
کف خاکی به دست آر ای صبا در چشم بلبل کن.
#
دل من کرد پیدا الفت مژگان خونریزت
رگ جان می طپد هر دم به شوق نشتر تیزت.
#
گریه با ناله بدل کردم و آشفته ترم
عشق در آتشم افکند که آبم نبرد.
#
نه دمیدن تمامی نه رسیدن به کامی
چکنم که کشت دهقان بکنار کشت ما را
لغت نامه دهخدا
تصویری از در لک
تصویر در لک
جامه کوتاه قد آستین کوتاه پیش باز لباچه صدره شاماکچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم کل
تصویر دم کل
کوتاه دم، بیدم بدون دنب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم کل
تصویر دم کل
((دُ کُ))
کوتاه دم، بی دم
فرهنگ فارسی معین
دم جنبانک
فرهنگ گویش مازندرانی
چیزی شبیه دم که بر پشت افراد آویزان شودوبال
فرهنگ گویش مازندرانی
دنباله رو طفیلی، باقی مانده
فرهنگ گویش مازندرانی
پایان، انتها
فرهنگ گویش مازندرانی
پشتیبان، مراقب و مواظب
فرهنگ گویش مازندرانی
آویزان
فرهنگ گویش مازندرانی